پس از ۲۰ سال
عبدالله مهتدی هنوز بدنبال "کوکاکولا" ی معروف! *
آذر ماجدی
حزب دموکرات کردستان ایران و سازمان زحمتکشان کردستان یک توافقنامه همکاری امضاء کرده اند. تاریخ احزاب ناسیونالیست کرد مملو از امضای توافقنامه و جنگ های بقول خودشان "برادرکشی" بوده است. دو حزب ناسیونالیست کردستان عراق، اتحادیه میهنی و حزب دموکرات کردستان عراق، شاهد زنده اینگونه مناسبات اند. بعلاوه، دیپلماسی یک کلمه کلیدی نزد این احزاب است. دیپلماسی پرده شیکی است که بر هر گونه فساد مالی و سیاسی کشیده می شود؛ در آغوش کشیدن و ماچ کردن صدام حسین توسط "مام جلال" یک نمونه از این دیپلماسی است؛ به پایبوسی جرج بوش رفتن تا به عراق حمله کند نمونه دیگری از آن. همراه ساواک و رژیم سرکوبگر شاه شدن پرده ای و به پایبوسی خامنه ای رفتن پرده ای دیگر از آنست. نمونه آنقدر زیاد است که انسان از فرط وفور در مضیقه می افتد. فساد سیاسی، مالی و اخلاقی این جریانات عشیره ای سرکوبگر و عقب مانده قومپرست آنچنان آشکار است که بهترین مدافعانشان نیز قادر به توجیه آن نیستند. تنها توجیه ای که همه شان در جیب بغل دارند، وردی است که تحت نام "منافع جنبش ملی خلق کردستان" می خوانند و بخود فوت می کنند .
تاریخ کردستان ایران و عراق اما تفاوت های فاحشی دارند. همراه با انقلاب ۵۷ کمونیسم در کردستان ایران به یک پدیده اجتماعی بدل شد و به نقد و افشای ناسیونالیسم کرد پرداخت. کمونیسم بعنوان یک نیروی وسیع و اجتماعی در مقابل ناسیونالیسم عرض اندام کرده است. ناسیونالیسم کرد برای اولین بار در تاریخ با تعرضی مهم و جدی، چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه ایدئولوژیک و نظامی از طرف جنبش کمونیستی مواجه گردید. طی سی سال اخیر اشخاص رنگارنگی از جنبش کمونیستی به آغوش گرم "مام وطن" به امید تبدیل شدن به رهبر ملی کردستان، پناه برده اند؛ اما کمونیسم همچنان یک مانع مهم در مقابل ناسیونالیسم کرد است.
یکی از این اشخاصی که با حمله امپریالیستی به عراق در سال ۱۹۹۱ "دوستان حال و آینده اش" را در میان ناسیونالیسم کرد یافت و طی این بیست سال از هیچ حرکت شنیع و غیر انسانی برای وفاداریش به ناسیونالیسم کرد فرو گذار نکرده است، عبدالله مهتدی است که در آن مقطع عضو دفترسیاسی حزب کمونیست ایران بود و اکنون پس از چند فقره چاقوکشی و اسلحه کشی در پلنوم ها و جلسات مختلف سازمانی به دبیرکل سازمان زحمتکشان کردستان بدل شده است. او همراه بارزانی و طالبانی در سال ۱۹۹۱ نقشه راه تبدیل خویش به یک رهبر ملی را در آستانبوسی امپریالیسم آمریکا پیدا کرد و طی بیست سال اخیر مانند یک شاگرد با پشتکار در راه آستانبوسی نیروهای امپریالیستی یهر کاری دست زده است.
جایگاه این توافقنامه
به توافقنامه دو جریان قومپرست کرد بازگردیم. گفتیم که تاریخ مملو از چنین تواقفنامه هایی میان احزاب مختلف کرد است؛ اگر اینطور است پس ضرورت پرداختن به این آخرین نمونه چیست؟ باید جایگاه این توافقنامه را در شرایط عمومی بین المللی و ایران نشان داد. باید نشان داد که چگونه این جریانات ناسیونالیست کوشیده اند در متن آینده سیاه و خونینی که در مقابل مردم ایران گذاشته شده، همچون همتاهایشان در عراق، بکمک بمب های آمریکا، اسرائیل و ناتو و در متن زندگی ویران شده مردم، به رهبران ملی کردستان بدل شوند و به نان و آب بیشتری برسند. این عین کاری است که در سال ۱۹۹۱ دو حزب ناسیونالیست کردستان عراق انجام دادند؛ مهتدی و هجری بخود می گویند: اگر طالبانی و بارزانی توانستند، ما از آنها چه کم داریم؟
دو حزب ناسیونالیست کردستان عراق بدنبال بمباران عراق، بیش از یک دهه تحریم اقتصادی این کشور که منجر به کشته شدن یک میلیون انسان، عمدتا کودکان و سالمندان، شد و بالاخره بدنبال تبدیل عراق به یک گورستان بزرگ به نان و نوایی رسیدند. همزمان به نوکران خالص امپریالیسم آمریکا و حاکمان خونخوار کردستان بدل شدند. کارنامه حکومت این تازه بدوران رسیده ها در کردستان عراق از کارنامه حکومت بعث صدام هم سیاه تر و خونین تر است. موقعیت کارگر و زحمتکش کردستان بمراتب وخیم تر شده است. هر گونه اعتراض و اعتصاب هم با گلوله های ملی پاسخ می گیرد. وضعیت زنان در کردستان اسفناک است. قتل های ناموسی و خشونت علیه زنان بیداد می کند. دزدی های افسانه ای سرکردگان این احزاب و باندهای وابسته به آنها زبانزد خاص و عام است .
مهتدی و هجری هم همین رویا را در سر می پرورانند. خطر جنگ ایران را تهدید می کند. نیروهای تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا در لیبی و سوریه دست به عملیات نظامی زده اند و دست در لجن کثافت و ارتجاع برده و مشتی از این لجن را در لیبی بقدرت رسانده و در سوريه در دو قدمی قدرت قرار داده اند. در این شرایط چه بهتر آنکه متحدانه به پایبوسی نیروهای امپریالیستی رفت؟
توافقنامه مشترک چنین آغاز می کند :
"جنبش رهایی بخش ملت کرد در کردستان ایران، سالهای متمادی از مراحل متفاوت مبارزهی پرفراز و نشیب خود را طی نموده است. مقاومت ملی و فداکاری و به شهادت رسیدن هزاران فرزند فداکار در راه اثبات هویت و حقوق سیاسی ملت کرد که در رأس همهی آنها حق تعیین سرنوشت قرار دارد، واقعیتی انکارناپذیر است .
برای مبارزه ی ملت کرد در عصر حاضر و در این وضعیت، هم تغییرات گوناگون جهانی و هم تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابرقدرتها و معادلات نوین این عرصه، بیش از همیشه زمینه را جهت طرح خواستههای ملی مردم کرد و تأکید بیشتر بر حقوق خویش در سطح جهانی مهیا ساخته است."
پاراگراف اول قرار است اشاره ای باشد به جنگ کومه له و حزب دموکرات، زمانیکه کومه له یک نیروی کمونیست بود. عبدالله مهتدی که نام کومه له را ربوده است تا از آن برای خود هم نزد اربابان جهانی و هم مردم کردستان اعتبار بخرد، دارد یکبار دیگر به اینکه سر براه شده است، قسم می خورد. هزاران انسانی که طی سی سال اخیر بدست ارتجاع حاکم در کشور و یا نیروهای ارتجاعی منطقه جان باخته اند را نیز دارند وثیقه معاملاتشان با آمریکا و ناتو می کنند.
اما پاراگراف دوم می رود سر اصل مطلب. دلیل امضای این تواقفنامه "تغییرات گوناگون جهانی و تحولات اخیر خاورمیانه، همچنین توازن ابر قدرت ها" است. این تواقفنامه برای قوی تر ظاهر شدن در آستان ناتو و دولتهای غربی است. این یک نمونه دیگر از دیپلماسی زشت و شنیع ناسیونالیسم کرد است. بوی جنگ و ویرانی امپریالیستی بمشام می رسد، شامه لاشخور تیز شده است. از این زمان مناسب تر برای تبدیل تمام و کمال به یک نیروی کنترایی وجود ندارد. همانگونه که نیروهای همتایشان در کردستان عراق به حاکمیت رسیدند، اینها نیز می خواهند بخت خود را به بوته آزمایش بسپرند. غافل از آنکه هم موقعیت ایران با عراق متفاوت است، هم موقعیت کردستان ایران. جامعه ایران از نظر سیاسی و جنبش های اجتماعی بسیار پولاریزه شده است. کمونیسم کارگری در ایران قوی است. براحتی نمی توان نقشه لیبی و سوریه را در ایران پیاده کرد. همانطور که تاکنون هر حرکت بورژوازی امپریالیستی و اپوزیسیون ارتجاعی ایران برای آلترناتیو سازی افشاء شده و سرش به سنگ خورده است .
در این توافقنامه به "فدرالیسم جعرافیایی - ملی" بعنوان ساختار سیاسی آتی ایران اشاره شده است. دو نیرو در جهت پیشبرد این سیاست سازمانی بنام "کنگره ی ملیتهای ایران فدرال" را ساخته و تبلیغ می کنند. از سال ۲۰۰۳ بدنبال حمله وحشیانه آمریکا و متحدینش به عراق، حزب دموکرات کردستان ایران فدرالیسم را بعنوان شعار اصلیش برگزیده است. در سالهای اخیر نیروهای ارتجاعی ناسیونالیست و برخی از اپوزیسیون راست بعنوان راهی برای بقدرت رسیدن، فدرالیسم را بعنوان ساختار سیاسی "مطلوب" آتی کشور تبلیغ می کنند. فدرالیسم دکان این نیروهای ناسیونالیست است. نقشه راه قدرتگیری و به نان و نوا رسیدن آنها است. فدرالیسم نسخه تبدیل جامعه ایران به حمام خون پاکسازی های قومی است. فدرالیسم یک شعار ارتجاعی و خطرناک است که توسط کمونیست های کارگری وسیعا افشاء شده است.
اما از آنجا که خود به موقعیت متزلزلشان در کردستان آگاهند، از آنجا که بخوبی می دانند کمونیسم یک جنبش اجتماعی عمیق و وسیع در کردستان است، مجبور شده اند در این تواقفنامه قید کنند که آنها "دو جریان سیاسی مشروع" هستند. آیا واقعا جریاناتی که شکی به جایگاه و موقعیت خود ندارند، این چنین از خود دفاع می کنند؟ عبدالله مهتدی می داند که در میان بخش اعظم مردم کردستان بی اعتبار و بی آبرو است. حزب دموکرات کردستان نیز بعنوان یک حزب ناسیونالیست و مرتجع طی این سی ساله برای بخش وسیعی از مردم کردستان شناخته شده است؛ در هراسند که امضای این توافقنامه در عرصه داخلی بعنوان سندی دیگر از بازی های ارتجاعی ناسیونالیسم درک شود؛ لذا خود بخود مشروعیت بخشیده اند. البته همانطور که گفتیم مخاطب این توافقنامه عمدتا تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا و دولت اسرائیل است.
هدف و نیات اصلی پشت این توافقنامه را می توان در بیانیه پایانی اجلاس سالانه "کنگره ملیتهای ایران فدرال" پیدا کرد :
"حملە نظامی بە ایران را سیاستی نادرست میدانیم و در صورت وقوع جنگ در این منطقه رسالت ما دفاع از حقوق خلقهای ایران و دست آوردهای دمکراتیک و آزادیخواهانه ای است که بیش از سه دهه برای تحقق و دست یابی به آن تلاش و مبارزه کردەایم ."
باید کمی در این دو جمله دقیق شد. اینها اعلام می کنند که در صورت وقوع جنگ "از حقوق خلقهای ایران و دست آوردهای دمکراتیک و آزادیخواهانه ای که …" دفاع خواهند کرد. باید پرسید منظور اینها از دستاوردهای دموکراتیک و آزادیخواهانه که سی سال است، بقول خودشان، دارند برای آن مبارزه می کنند، کدامست؟ به تاریخ سی سال اخیر حزب دموکرات نگاهی بیاندازیم، جز سرکوب کارگر و زحمتکش حق طلب در کردستان و مذاکره با رژیم اسلامی (که حتی دبیر کل اش را هم در این راه از دست داد) چیز دیگری عایدمان نمی شود. سازمان زحمتکشان تاریخ پیچیده تری دارد. رهبرش زمانی کمونیست بود و از آزادی و برابری دفاع می کرد. اما از سال ۱۹۹۱ ببعد هر روز بیشتر و بیشتر به منجلاب ارتجاع و قومپرستی فرو رفته است. و راستش کارنامه سازمان جدید التاسیس تا همین جا یک سازمان باند سیاهی را به نمایش می گذارد. پس منظور از این "دستاوردها" کدامست؟ تکرار سناریوی کردستان عراق و دو حزب قومپرستی که در رکاب امپریالیسم آمریکا و کشتار مردم عراق بقدرت رسیدند. این شاه کلید درک تمام تحرکات و بالا پایین پریدن های این دو جریان قومپرست است .
گفتگوی عبدالله مهتدی با تلویزیون العربیه، بدنبال انتشار خبر امضای این توافقنامه، این نیات شوم را بهتر آشکار می کند. او می گوید: "ما از جنگ علیه ایران حمایت نمی کنیم اما در صورت بروز چنین جنگی میان غرب و ایران ما به هیچ عنوان در کنار رژیم تهران نخواهیم ایستاد." این موضع ناتمام است؛ فقط نیمی را بیان می کند. تکه دوم آن اینست که در کنار غرب قرار خواهیم گرفت. خالی از مزاح نیست که یک تکه دیگر از این مصاحبه را که بگفته سایت شان در "ساعت ۸:۳۰ به وقت مکه مکرمه" پخش شده است، نقل کنیم.
درافشاگری از پایمال شدن حقوق "اقلیت ها" و سیستم فدرالی در ایران، مهتدی می گوید: "حتی یک مسجد برای اهل سنت در تهران پایتخت ایران وجود ندارد ."
در متن شرایط بین المللی و منطقه، در واقعیت شرایط سیاسی ایران و موقعیت نیروهای قومپرست کرد، اجلاس میان دو جریان فوق و امضای این توافقنامه را باید همچون یک خیمه شب بازی دیپلماتیک در نظر گرفت. تلاشی برای بهتر فروختن خویش به نیروهای تروریسم دولتی بسرکردگی آمریکا؛ برای بالا بردن قیمت حال و آینده شان؛ تلاشی برای دستیابی به رویای دیرینه تبدیل شدن به "رهبر ملی". در حالیکه هر دو طرف در زمان امضاء و ماچ و بوسه می دانند که اگر زمانی به این رویای دیرینه دست یابند و مثل همتای شان در عراق خوش اقبال باشند، حاضرند خرخره یکدیگر را نیز برای ماندن در قدرت بجوند. اینست ماهیت واقعی ناسیونالیسم؛ چهره کریه جریانات قومپرست کرد را باید افشاء کرد. اینها منتظر حمام خون در ایران اند.
* منصور حکمت در مجادلات میان کمونیسم کارگری و گرایش ناسیونالیست کرد در حزب کمونیست ایران، در مقطع حمله آمریکا به عراق، زمانیکه احزاب ناسیونالیست کرد در حمایت از حمله به عراق به نیروهای امپریالیستی پیوسته بودند و گرایش ناسیونالیست درون حزب کمونیست ایران هم فیلش یاد هندوستان کرده بود، استعاره شيرجه رفتن به سمت کوکاکولا را برای توصیف اشتیاق و گرایش آنها به "رهبر ملی کرد" بدل شدن در پناه حملات نیروهای امپریالیستی استفاده کرد.